ساده زیستی2
داستان خواستگاری آیت اله خامنه ای از دخترحدادعادل برای پسرش مجتبی
یک خاطره شنیدنی از غلامعلی حداد عادل درباره ضرورت تشریح شرایط خانوادگی قبل از ازدواج از نگاه رهبر انقلاب.
به گزارش جهان غلامعلی حداد عادل نقل می کند که چند روز پس از خواستگاری خانواده رهبر انقلاب از دخترم، کاری پیش آمد و رفتم حضورشان.
در جریان ملاقات بعد از خواستگاری این گفتگوها مطرح شد:
_ آقای دکتر اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم!
_ چطور؟
_ آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهرا یکدیگر را پسندیده اند و در گفتگو به نتیجه رسیده اند،حالا نظر شما چیست؟
_ اختیار ما هم دست شماست!
_ ببینید!شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگیتان با زندگی ما متفاوت است.تمام زندگی ما غیر کتابهایم،یک وانت لوازم کهنه است.خانه ی ما دو اتاق اندرونی دارد و اتاق بیرونی که مسئولان می آیند و با من دیدار می کنند. من پولی برای خرید خانه ندارم؛یک خانه اجاره کردیم.یک طبقه اش برای آقا مصطفی و یک طبقه هم آقا مجتبی.ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید،مثل ما زندگی نکردید،آیا دختر شما حاضر است با این وجود با پسر من زندگی کند؟
عین این جملات ظریف و دقیق را به دخترم گفتم،او هم با روی باز استقبال کرد.